روزهای خرداد
24خرداد
شب آمد؛...تو نبو دی!!! من بودم؛....بر پشت بامها؛......
ستارگان هم، آمدند... چه شب پر ستاره ای؛...
جشن بود؛.. به مهمانی آمده بودند ؛..خا موش ومنتظر!!!!
هاله را دیدم !..به هدی می نگریست؛.....
همه جا نظم وآهنگ وزیبا ئی بود؛ پس خداوند هم بود ...
بزرگش خواندیم ؛...با همه احزابم.....
پس زشتی و سیاهی ودروغ (تو)را هم دور کردیم....
افسوس که نه می فهمی ونه می بینی ونه می شنوی !!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر