۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

جناب آقای خاتمی ؛ این هامترسک نظام هستند!


 نظامات کشور ما در صورت بقا می توانستد در پروسه تکاملی اشان به نظامات مردمی وانسانی برای انسان امروز تبدیل شوند؛ متاسفانه بر اثر تهاجمات مکرر اقوام بیگانه غالب این نظامات فروپاشید؛  به حدی که در زمان حکومت قاجار تنها قسمتی از ابزار سرکوب ودیوانسالاری وصول مالیات ورسیگی به اراضی خالصه وموقوفات باقی ماند وسایر نظامات دیگرمان که به نحوی با رفاه وحقوق مردم ارتباط داشت ازبین رفت. و ما در دوران قاجار در مرحله قبیله ای زیست می نمودیم.ا
 مردم در دوران قاجار هیچیک از حقوق طبیعی ومدنی وسیاسی را نداشتند، واصالت با قبیله ورئیس قبیله حاکم (شخص پادشاه ) بود ؛ وافراد تنها حقی که داشتند حق ازدواج بود آنهم با رعایت کلیه رسومات وآداب قبیله و..  با انقلاب مشروطه درکشورونیزایجاد جنگ های جهانی وپیدایش اتحاد جماهیر شوروی درکشورهمسایه شمالی کشورمان، وجذب ایران به دنیای غرب توسط کودتای سید ضیاء وخارج نمودن کشورمان از مبادی ورودی به اردوگاه سوسیالیسم، ورشد طبقه متوسط در کشور، که عمدتا در دوران پهلوی هااتفاق افتاد،  بخشی از حقوق طبیعی مردم احیاءشد، یعنی مردم تنها حق انتخاب پوشش وحضور در مجالس شادی وموسیقی وانتخاب شغل ومهاجرت به شهرویا مکان های دیگر وبطور محدود مذهب وازاین قبیل را داشتند ودیگر فاقد  حقوق سیاسی ومدنی وبخشی از حقوق طبیعی ونیزاستفاده برابر از امکانات کشور بودند!
فقدان این چهار مولفه مذکور در جامعه انقلاب 57 را ایجاد نمود؛ بعد از انقلاب متاسفانه،  قدرت حاکم بسرعت بسمت استبداد میل کرد واین بار استبداد هم مجوز از دین گرفت وهم از قانون؛ و انسداد کامل سیاسی در جامعه با قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 رقم خورد؛ وآنچه را که مردم در دوران قبل از انقلاب از نظر حقوق طبیعی بدست آوردند این بار همانها را هم از دست دادند! پس چهار انگیزه اساسی در مردم برای مخالفت ومبارزه با نظام ولایت فقیه ایجاد شد.
1-احیاءحقوق طبیعی مردم که تقریبا ازطرف حاکمین وقت از آنها دریغ شد،  با توجه به اینکه نظام ولایت فقیه باستناد احکام فقهی با انتخاب پوشش ومعاشرت وبر گزاری کنسرت های موسیقی ومجالس رقص وآواز و..توسط مردم مخالفت کرد! واین خواهشهای طبیعی راشدیدا سرکوب شدند.وبدین ترتیب شد که این قسم از مبارزه مرم بلاخص در نزد جوانان نقش محوری پیدا کرد ودغدغه اصلی زندگی مردم گردید.
2-حقوق سیاسی که بکی از شعار های اصلی مردم در زمان انقلاب بود؛ وتنها در پروسه حاکمیت مردم می توانست ایجاد گردد؛، با پیدایش ولایت مطلقه فقیه موضوعا منتفی واین حق نیز مجددا در یک بعد وسیع تری جزو خواستهای مردم قرار گرفت.
3-حقوق مدنی مردم اگر چه که با سایر حقوق مذکور بسختی قابل افتراق است ؛ ولی حقوقی است که ناشی از زندگی اجتماعی مردم است که می بایست تمام حقوق وتکالیف مردم  حتی اخلاقیات را قانون تعریف نماید، وهمه مردم بطور مساوی در مقابل قانون باشند؛  وسمبل این حقوق  در قطعنامه های جهانی حقوق بشر است که توسط مجمع عموی سازمان ملل تصویب و تعریف گردیده است.واین حقوق نیز با حضور وحکومت احکام دینی که مستند فقهاست، ضایع گردید، چون اساسا این حقوق با احکام دینی نمی تواند قابل جمع باشند.
4-استفاده برابر مردم  از امکانات کشور، که همانطورهمه می دانیم مافیاهای قدرت وترور ووحشت تمامی این امکانات را به یغما برده ومی برند، وسهم مردم از این دارائی های کشور،  حداقل امکانات زندگی است که ازخرید  کالا های وارداتی  درجه چهارم وپنجم توسط دلالان از کشور چین تامین می شود. .
این چهار طلب اساسی مردم موجب پیدایش جریانهای متفاوت سیاسی در جامعه شد؛ بعضی از گروهها چهار طلب را مد نظر دارند وتعدادی برابری طلب وتعدادی لیبرال وتعدادی سوسیال دموکات هستند وتعدادی .. وکلا همه معتقد به سکولار (جدا بودن دین از دولت)می باشند.
پس بعد از انقلاب هم یک انگیزه جدید موجب پیدایش جریان خاص خود شد؛ و به گروه مبارزین اضافه شد وآنهم مبارزه برای استفاده از آزادیهای طبیعی بود که این نوع مبارزه را در زمان پهلوی کمتر داشتیم .وچون این امر در نزد مردم سابقه ذهنی نزدیکی داشت؛   معرف زمان استفاده ازاین آزادی نظام حاکم وقت خود (نظام پادشاهی )گردیده است.!
جناب اقای خاتمی حالا نقش ارتش سایبری و مزدران ولایت در این میان چیست؟ آنها با علم بر اینکه اکثریت اصلاح طلبان که خود روزی با نظام سلطنت مبارزه کرده اند وکاملا در دافعه آن قرار گرفته ومی گیرند؛  ووقتی پای اپوزیسیون بودن آن  نظام پادشاهی به میان اید در دافعه اش قرار می گیرند ودر این میان تنها جاذب هم همین نظام ولایت فقیه است؛ مبارزه حق طلبانه مردم را مخدوش و مطالبات آنها را تنها محدود به این خواهشها نموده اند وبدین ترتیب قصد دارند جریانات اصلاح طلب منفعل نمایند؛ در صورتی که شما ها می دانید کشور ازنظام پادشاهی عبور کرده همانطور که عراق ولیبی وافغانستان و...عبور کرده اند. وامکان بازگشت به گذشته محال است ولی نظام با این موضوع خوب بازی می کند همانطور که با دموکراسی برای مردم را که یکی از جلوههای حاکمیت مردم است را به بی بندوباری تعریف می نمایند. وقصد دارند مردم را در دافعه آنها قرار دهند.
جناب اقای خاتمی اصلاح طلبی استراتژی منطقی وعالی وفوق العاده است؛ چون رابطه با مقام انسان دارد؛ وتقریبا تمام گروههای سیاسی همه اصلاح طلب هستند؛  ولی بحث اصلاحات باید اندکی مورد دقت وبررسی بیشتری واقع شود تا به تاکتیک مشترکی همه نیروها برسند .
اصلاح طلبی ؛ یک امر حادث و ناگهانی وبدیع نیست، بلکه از ابتدای تاریخ باانسان بوده ونیز با او همیشه خواهد بود. واگر اصلاحات نبود انسان برای همیشه اسیرهمان سیستم های بسته اولیه اقتصادی وسیاسی وحقوقی وفکری خود، که در ابتدای تاریخ وبطور خود بخودی شکل گرفته بود، باقی می ماند.بنا براین اصلاحات یک حرکت رو به جلودر متن جامعه می باشد که جامعه را ازوضعیت بسته به باز واز حالت انقباضی به انبساطی ، ونیز کاستن وابستگی های طبیعی انسان، وآزادی بیشترش ،مایل می نماید.اصلاحات ،با تغییر هر یک از عوامل پیدایش نظامهای حاکم بر انسان اعم از اقتصادی ،سیاسی،حقوقی ،و فکری بوجود می آ ید.که این عوامل معمولا در ابتدای تاریخ تنها عامل اقتصادی بوده، ویا مها جرتها ئی که خود نیز در پی ایجاد شرایط اقتصادی بهتر صورت می گرفته ،بوده.وبا گذشت زمان .عوامل فکری وعقلی هم در این امر موثر می افتد.اصلاحات در ابتدا بسیار کند ،وبا گذشت زمان بر سرعت آن افزوده می گردد.پس می توانیم نتیجه بگیریم که اصلاحات در ابتدا خود بخودی وجبری بوده، که متناسب با تغییر هر یک از عوامل تولید وزندگی اقتصادی ایجاد می شده است.وبا تکمیل پروسه ذهنی وعقلی در انسان که انسان را قادر به فکر کردن نمود، اراده واختیار انسان نیز در اصلاح مو ثر گردید. اساسا اصلاحات در یک جامعه بصورت یکنواخت وحتمی صورت نمی گیرد ،بلکه هریک ازنظامهای سیاسی وحقوقی وفکری یک جامعه می توانند بطورمو قت مانع ایجاد آن گردند.که جامعه کنونی ما با داشتن نظامهای سیاسی وحقوقی فعلی توانسته است،سد ی در مقابل هر گونه اصلاح در جامعه ایجاد نمای واین سد چیزی نیست جز وجود اصولهای جزمی ولا یتغیر ومطلق وتعبدی ،که در طول تاریخ جزو نظامهای اعتقادی قسمتی از مردم گردیده اند، که با استفاده از همین اعتقادات مردم ،بخش اعظم نظام های سیاسی وحقوقی .حاکم بر مردم را در این مقطع از زمان ، شکل ومحتوی گرفته اند. 
جناب آقای خاتمی قدرت یک شخصیت حقوقی وتابع قوانین پیدایش وبقا خود است ویا باید توسط اراده های مردم محدود ومقید باشد والا از اطرافیان فقط تسلیم را می خواهند؛ مافیاهای قدرت تحت پروسه  رشد خود قرار دارد وبا نصایح ما تطمیع نمی گردد، شما این یک نمونه را در نظر بگیرید، وابستگان به نظام سلطنتی وکلیه مهاجرین ایرانی تا سال 57حتی یک میلیارد دلار از کشور خارج ننموده بودند؛ ولی طبق آمارهای خود کشور آمریکا ایرانیان امروز تنها درکالیفرنیا بیش از 1000میلیارد دلار سرمایه دارند! که بااین رقم مشخص می شود مافیاهای قدرت چقدر بدنبال دارائی های ما هستند وتصمیم آنها چیست؟
جناب آقای خاتمی ما باید این شبکه های مافیائی را مهار وسپس ازبین ببریم والا تا صد سال دیگر در این کشور نه پروژه ای مردمی ایجاد خواهد شد ونه  اقتصادی برای مردم وآیندکان ؛ این جنایتکاران تا روزی که مملکت سرمایه داشته باشد وبتوانند چپاول کنند هستند واگر منافعشان نیز در جنگ باشد آنرا ایجاد می کنند واگر نباشد که همین روال نه جنگ ونه صلح را ادامه می دهند و..فقط مردم بازیچه آمال وارزوهای آنها خواهند بود.

هیچ نظری موجود نیست: