۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

اصلاح طلبی ریشه در نهاد انسان دارد!


اصلاح؛  درمدیریت سیاسی واجتماعی واقتصادی وحقوقی یک جامعه که در این موضوع اختصارا"اصلاح "نامیده می شود، یک امر حادث و ناگهانی وبدیع نیست، بلکه از ابتدای تاریخ باانسان بوده ونیز با او همیشه خواهد بود. واگر اصلاح نبود انسان برای همیشه،اسیرهمان سیستم های بسته اولیه اقتصادی وسیاسی وحقوقی وفکری خود ،که در ابتدای تاریخ وبطور خود بخودی شکل گرفته بود، باقی می ماند.بنا براین اصلاحات یک حرکت رو به جلودر متن جامعه می باشد که جامعه را ازوضعیت بسته به باز واز حالت انقباضی به انبساطی ، ونیز کاستن وابستگی های طبیعی انسان، وآزادی بیشترش ،مایل می نماید.اصلاحات ،با تغییر هر یک از عوامل پیدایش نظا م های حاکم بر انسان اعم از اقتصادی ،سیاسی،حقوقی ،و فکری بوجود می آ ید.که این عوامل معمولا در ابتدای تاریخ تنها عامل اقتصادی بوده، ویا مها جرتها ئی که خود نیز در پی ایجاد شرایط اقتصادی بهتر صورت می گرفته ،بوده.وبا گذشت زمان .عوامل فکری وعقلی هم در این امر موثر می افتد.اصلاحات در ابتدا بسیار کند ،وبا گذشت زمان بر سرعت آن افزوده می گردد.پس می توانیم نتیجه بگیریم که اصلاحات در ابتدا خود بخودی وجبری بوده، که متناسب با تغییر هر یک از عوامل تولید وزندگی اقتصادی ایجاد می شده است.وبا تکمیل پروسه ذهنی وعقلی در انسان که انسان را قادر به فکر کردن نمود، اراده واختیار انسان نیز در اصلاح مو ثر گردید. اساسا اصلاحات در یک جامعه بصورت یکنواخت وحتمی صورت نمی گیرد ،بلکه هریک ازنظامهای سیاسی وحقوقی وفکری یک جامعه می توانند بطورمو قت مانع ایجاد آن گردند.که جامعه کنونی ما با داشتن نظامهای سیاسی وحقوقی فعلی توانسته است،سد ی در مقابل هر گونه اصلاح در جامعه ایجاد نماید.

واین سد چیزی نیست جز وجود اصولهای جزمی ولا یتغیر ومطلق وتعبدی ،که در طول تاریخ جزو نظامهای اعتقادی قسمتی از مردم گردیده اند، که با استفاده از همین اعتقادات مردم ،بخش اعظم نظام های سیاسی وحقوقی .حاکم بر مردم را در این مقطع از زمان ، شکل ومحتوی گرفته اند.

منشا پپدایش این اصولها از کجا بوده اندوچطور مقبولیت عام یافته اند.؟

انسان زمانی که فهمید مرگ برای خود وافراد قبیله اش حتمی است، ودر آینده با ید تمام علا یق و وابستگی هایش را ترک کند،وهیچ علاجی برای درد و رنج خود وافراد قبیله اش نیست، و جز تحمل آنها چاره ای ندارد!..

ونیزبی پاسخ ماندن اخلاقیات نزد خود و سایر افراد قبیله اش و.......

و .....د یگر ازعوامل تثبیت واستمرار این اصولها، نقش تعادلی بودن آنها ست در زند گی اجتماعی انسان. که با پیوند دادن زندگی این دنیائی مردم با زندگی آن دنیائی که همان زندگی پس از مرگ می باشد، انسان بتواند پاسخی بیاید برسوالهای بی جواب در این دنیا.

وبدین تر تیب فلسفه پیدایش اصول های جزمی وتعبدی ومطلق در نزد انسان مقبولیت یافت وعمومی گر دید.

این اصولها زمانی جزو نظام های اعتقادی در آمدند، که انسان ها در کنار رود خانه های بزرگ اسکان یافتند.وزندگی اقتصادیشان با چرخش منظم طبیعت هماهنگ وثابت ما ند، وتکالیف انسانها براساس همین نظم طبیعت مشخص ومعلوم گردید، وبر این مبنا غالب نظامهای اعتقادی ثابت انسان در این مرحله شکل گرفت، واصولهای مطلق وجزمی ولایتغیر هم موردتائید وتعریف وقبول این نظامهای اعتقادی واقع گردیدند. وبدین ترتیب این اصولها نیز مو جب تحکیم وتثبیت نظامهای اعتقادی جدید واقع شدند.
چرا این اصولها توانسته اند در مراحلی از تاریخ بشر،سدی باشند در مقابل اصلاحات؟
این اصولها چون وعده نابودی هستی را بدین شکل که وجود دارد می دهند، ویک نگاه انقباضی به هستی دارند،"که بر خلاف اصل مسلم انبساطی بودن هستی است". ومعتقد ین به این اصولهای انقباضی که غالب حاکمین بر کشورمان را شامل می گردند،مخالف مشی حاکم بر هستی عمل می نمایند،ومضافا اینکه با هر گونه عمل انبساطی نزد مردم از قبیل موسیقی ،رقص ،آواز وحتی خنده نیز مخاف هستند.
این اصولها سرنوشت هر کس را جبری می دانند ،وانسان خود در سر نوشتش هیچگونه تا ثیری ندارد وباید رضا داشته باشد، به آ نچه پیش میآ ید.
درنزد این نوع اعتقا دات، حق آزادی فکر واندیشه برای انسان وجود ندارد،چون اسا سافکر واندیشه موجب شک وتردید در اصولهای جزمی وتعبدی می گردد.
در نزد این نوع اعتقادات، تعریف انسان به ایمان اوست به این اصول وباورها ونه به فکر واندیشه اش.
اساس این نوع اعتقادات بر بند گی انسان استوار است، "اگر چه این بند گی صرفا در باب معنویت می تواند متعالی با شد ،ودر دنیای خصوصی انسان نوعی عاشقی است." ،ولی در نظام سیاسی مغایر است با کلیه حقوق طبیعی انسان، ومخصو صا قوانین حقوق بشر، وصفتی است غیر انسا نی.
و......
لازم بتذکر است ،که نباید اصول تعبدی وجزمی ولایتغیر این نوع اعتقادات را با معنویت پاک وادبیات عاشقانه وعار فانه و انسان محور وسیال وجوشا ن، اشتباه نمود.
منابع ذهنی اصلاحات :
الف -آداب وسنن فرهنگ ملی در تاریخ باستان .
ایرانیان قدیم به دو اصل اساسی معتقد بو دند 1-قانون ذاتی طبیعت است2--کشاکش در ذات طبیعت راه دارد.، که مشخصا این نبرد رابین نور وظلمت می یا فتند.وانسان را چون صاحب عقل ومعرفت می دانستند، بنا براین وظیفه او بوده که در جبهه روشنائی قرار گیرد،زیرا روشنائی را بر حق می دانستند که سر انجام روح تاریکی را فرومی پوشاند ونابود می گر داند.

ودر نظامهای حاکم بر کشور که شامل روش های مد یریتی در نظام سیاسی کشورکه نمونه آن ایجا د جاده ها ووسائل ارتباطی در کشورو.... و نیزدرنظامهای حقوقی کشورکه از جمله احترام به حقوق بشر که مشخصا در لوح کورش بزرگ درج گردیده،واولین وکهن ترین سند کتبی از مراعات حقوق بشر در تاریخ جهان بوده ودر این فرمان بردگی لغو گردیده،که بزرگترین افتخار برای کشور ما محسوب می گردد.ونیز خواستها ودعاها ی کورش است جهت حفظ مملکت از دروغ وخشکسالی ودشمن. وهمچنین اعتقاد به یک پیکر بودن تمام انسانها و دعوت به نیکی وراستی و...وبر این مبنا معتقد بودند،"زنیرو بود مرد را راستی زسستی کژی آید وکاستی
ب-ذهن وعقل وخرد جمعی
ذهن وعقل : در مقام اختیارواراده و انتخاب وفکر کردن وبرنامه ریزی وکسب علم ومعرفت ودرک مفاهیم وانتقال آنها وکشف روابط بین پد یده ها می باشد.وبمثابه تمایز انسان است با سایر جا نداران.
بنا براین آ نچه را که انسان تا با مروز بان دست یافته، ازقبیل نظم وآهنگ وقانون در جامعه ونیز هنر وعلم وموسیقی وفنون و نجوم وعلوم پزشکی وروانشناختی وجامعه شناختی و........همگی حاصل وجود همین ذهن وعقل می باشند.
در نزد تمامی جانداران در هستی اصل بر تا ثیر پذیرفتن است از دنیای محسوسا ت ،وعکس العمل مناسب است بلحاظ طبیعتش در مقابل آنها. ولی انسان با داشتن عقل وذهن در مقابل محسو سات ،علاوه بر تا ثیر پذیری، قادر است ،ابتدا نسبت به شناسائی آنها با توجه به مفاهیم ومعلومات خود وپیشینیان ونیز استفاده از روابط علی حاکم بر پد یده ها ونتیجه گیری های علمی ومتنا سب اقدام نماید، واین شناخت را نیز به معلو ما ت خود وبر خرد جمعی جامعه اضافه نماید .وبدین ترتیب تمدن وفرهنگ امروز ایجادگرد یده است.
لازم به ذ کر است که ذهن وعقل در انسان همیشه قادر به شناسائی پیرامون خود نبو ده اند ،وچون نمی توانسته اند که علت بعضی از پدیده ها را بداند ،بدین سبب مجبور گشته اند وارد دنیای غیر محسوس خود نیز گردند.وبخشی از اعتقادات واصول های جزمی وتعبدی راتا ئید نموده اند. پس آنچه که عقل وخرد جمعی زمانی بعلت جهل در شناخت علت ها؛ موانعی ایجاد نموده ، پسبا گذشت زمان وآگاهی از آن علت ها قادر خواهد بود ، نسبت به حذ ف آن از موانع اصلاحات اقدام نماید.
خرد جمعی نیز در بستر تکاملی خود زمانی ازاین مسیرها عبور کرده،واز سد این اصولها گذ شته ،ونکات مبهم وتاریک رابهتر می داند ، وقادر خواهد بود مجددا از آن عبور نماید.وبطور کلی خرد جمعی حاضر نخواهد بود دنیای انبساطی خودرا با دنیای منقبض وبسته سابق خود عوض نماید ودیگر اینکه هیچگاه نمی توان زمان را به قبل بر گرداند.
ج-علم ودانش
علم: آن قسمت از دانش بشری است که پس از ارائه طرح ونظر ، از آزمایش نیز گذ شته و نتیجه مورد نظر،  جواب داده وآن طرح ونظر بعنوان علم، ثابت وتجربه گردیده ،وانسان به ان شناخت پیدا کرده وپس ازآن این علم می تواند بصورت وسیله رفاهی انسان در آید ویا بطور کل باعث گردد که انسان بهتر بتواند جهان پیرامون را ببیند و به آن آگاه تر گردد ،وعواملی که موجب فساد در انسان ویا در جامعه می گردد، آنها را بشناسد، وبهتر بتواند با آنها مبارزه نماید، ودر هر صورت علوم وفنون می توانند افق زندگی انسان را روشنتر نمایند
علم ودانش نه تنها قابل نقض ونفی نیست ،بلکه هر اشکال ونقصی که داشته باشد، در بستر طبیعی وتکامل خود ،آن نواقص را بر طرف می نماید.وهر اصل ویا نظری که مخا لف و یا ضد آن باشد،مردود وباطل ،وبمرور زمان محو خواهد شد.
د-اعلامیه جهانی حقوق بشر
در دهم ماه دسامبر 1948 میلادی(19 آذر1327 )مجمع عمومی سازمان ملل متحد آن را به تصویب رساند.ودر تعقیب ان مجمع از همه کشورهای عضو خواست که متن اعلامیه رامنتشر وموجبات پخش ان رادر مدارس ومراکز تربیتی فراهم نمایند.

اگر چه اعلامیه از نظر حقوقی یک قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد است، ولی اصول واهدافی رابرای جامعه جهانی مشخص می نماید ،که حقوق انسا ن ها را بطور وضوح بیان نموده ،ووظایف دولتها را جهت احقاق این حقوق مشخص کرده است .
این اعلامیه شامل 30 ماده می باشد .
در چهار ماده اول، آ زادی های اسا سی و طبیعی انسان را از قبیل اینکه انسان آزاد بدنیا می آید،واز لحا ظ حقوقی انسا نها همه باهم برابر هستند ،واصل بر انسان بودن است و شرایط وموقعیت وامکانات ومکان تولد هیچ گونه حقی را برای اشخاص ایجاد نمی نماید. اصل بر مساوات زن ومرد است،بردگی را لغو وهر گونه داد وستد انسان را بعنوان برده ممنوع می نما ید.
مواد 5 الی 12 تکالیف قانون ودادگاهها رااز نظر شناختن حقوق وحیثیت انسانها ونیز وضعیت قضائی وحقوقی آنها را مشخص می نماید، از قبیل اصل بر بی گناهی اشخاص است . ونیز اصل بر قانونی بودن جرم ومجازات است.

مواد 13 الی 20 حقو ق اشخاص رااز نظر انتخاب محل زندگی وتابعیت وتشکیل آزاد خا نواده وهمچنین حقوق مالکانه وانتخاب فکرو وجدان ومذهب ویا تغییر آنهاو..
ماده 21 اساس ومنشا قدرت وحکومت رااراده مردم می داند ، واصل را بر انتخاب آزاد می داند ،بمنظوردخا لت در اداره امور عمومی کشور خود .وهرکس حق دارد با تساوی شرایط بمشاغل عمومی نائل آید.
مواد22 الی30 حقوق اشخاص را از نظر داشتن امنیت وانتخاب شغل ورابطه بین کار کردن ومزد مناسب که زندکی اش را تامین نماید، واشخاص می توانند برای دفاع از منافع خودبا دیگران اتحادیه تشکیل دهد ودر اتحادیه ها شر کت نماید.وبطور کل تکالیف حکومت ها را از جنبه تامین امنیت وکاروبهداشت وبرقراری نظم اجتماعی جهت آزادیهای مقرر در این اعلامیه وآموزش وپرورش رایگان که مربوط به دوران ابتدائی واساسی است اعلام می نما ید.

هیچ نظری موجود نیست: