۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

چطور می توانیم جامعه امان را که بر اساس دستورات دینی به بند کشیده شده است ،رها کنیم!!!

ابتدا لازم است که بطورقطع عنوان نمایم ،هیج جامعه ای براساس دستورات دینی ویا آموزهای آن و..نه شکل گرفته ، ونه شکل می گیرد ،چون نیازهای یک جامعه (بشرح آتی)دین را بوجود می اورد ؛وپس از رفع آن نیازها، دین هم از آن جامعه رخت بر خواهد بست؛!!بنا براین  جامعه محبوس دینی تنها  در زمانهای مختلف ودرتحت شرایطی خاص که شامل قرون وسطی در اروپا وامروزدر ایران می باشد،بوجود آمده است !! همانطورکه  در تاریخ خوانده ایم ودر ایران هم می بینیم ؛!!!متولیا ن دینی در این جوامع امکان یافتند ،که مردم  را با توجه به احساسات وباور ها واعتقاد آنها به سنت های دینی ؛؛ به بند بکشند ؛واز این راه حاکمیت خود را به مردم اعمال نمایند ؛یعنی  نوع ساختار انسان وجامعه ومناسبات حاکم بر آنها بنحوی نیست که بتوان حتی برای چند روز هم با دستورات دینی سازگاری داشته باشد،که بطور مثال انسان کثرت طلب است، وخواست هایش نا محدود می باشد، وبا دین که وحدت طلب وخواستها وآرمانهایش محدود به همان آموزهای دین است ؛ که  بر خواسته از ذهن وآرمان  های صاحب اولیه آن دین در زمان حدوث ان می باشد .!!!  پس بحث وعنوان جامعه دینی تنها به بند کشیدن جامعه است با دستورات دینی ولاغیر!!
ونیز چنانچه سازگاری بین احکام دینی وجوامع بود ،هیچگاه نیازی به سرکوب وحشیانه مردم تا این حد چه در ایران وچه در اروپای قرون وسطی  نبود.
وبهتر است هم که تعریفی از جامعه مدنی داشته باشیم :
جامعه ترکیبی است از نها دها .سازمانها وگروها وطبقات اجتماعی است،که مناسباتی بر حسب شرایط بر انها حاکم است ، وعرف وسنت ها وقوانین ،روابط بین افراد تشکیل دهنده این جوامع و حقوق وتکالیف آنهارا معین ومو قعیت نهادها وگروها وطبقات را تعریف وتشریح  می نماید .
حال این متولیانی که توانسته اند این جامعه انسانی را به بند بکشند از چه طریق به این امکان می رسند .آبشخور آنها کجاست؟
اگر به پذيريم كه دين به تمامي نقص ها وضعفها وناداني هاي انسان پوشش مي دهد؛بنابراين از ابتدادين با انسان بوده وشايد هم با او تا آخرهم بیايد. البته بطور حتم هر روز از نفوذش كاسته خواهد شد.پس احكام دين در جوامعي حكومت خواهد كرد كه خرد وعلم وتجربه واراده هاي جمعي حضور ندارند؛واز تفرقه وپراكندگي ،رنج مي برند؛وضعف ونقص وناداني در آن جوامع مستولي گرديده است؛ كه راه برون رفت  جامعه   وآزادنمودن آن ازحبس  متولیان دینی می تواند چند راه باشد .
1- بهترین راه آن است که بدانیم  متولیان فعلی بر چه امری تلاش می کنند ؟ ویا برای تحکیم مبانی واستحکامات بندها وزنجیرهای جامعه ما چکار می کنند ؟که اگر آنرا خوب بدانیم راحت خواهیم توانست ؛نسبت به پاره نمودن آنها عمل کنیم.نظام ولایت فقیه تلاش دارد که مجالس روضه خوانی ومداحی وهیئت های سینه زنی و... همیشه برقرار باشد؛ که بقول خمینی اسلام هرچه دارد ازاین سینه زنی ها بوده است؛!!!!!
پس بهترین پایگاه متولیان دینی حاکم ،همین نهادهای سنتی دین است ،وتشکیل دهنده آنها هم کسی نیست جز خویشان وبستگان ما!!!!

 در مقابل ما باید،با پذيرش نهادهاي مدني واجتماعي وفرهنگی و ورزشی وتفریحی و...وعضویت وفعالیت در هر یک از آنها  ؛ تلاش کنیم  که ارادها وخرد جمعی مان در آن نهادها تجلی یابد، پس تا برايمان مقدور است در هر واحد اجتماعي كه هستيم وكار وزندگي مي كنيم صنف های فرهنگی وورزشی وهنری مان را فعال نمائیم ،وحضور مستمر خود را در آن  صنف ویا نهاد عملی نمائیم وسازمان مربوطه را فعال كنيم و ودر نهايت با فرصت مناسب که در ضعف واضمحلال حکومت دینی حاکم بر جامعه خواهد بود ؛به اتحاديه ها واحزابي كه منافع گروهيمان را تامين مي كنند ملحق شويم.وچون تنهادر حضور اراده هاي مردم در همين سازمانهاست كه در نهايت موجب پيداش حكومت مردمي در ميهنمان خواهد
 گردید.
2-حضور مستمر در سایت های علمی وفرهنگی و.. مربوط به فضای های مجازی واستفاده اطلاع رسانی از آنها و..
3-استفاده از آنتن های ماهواره ،که در شرایط کنونی بهترین وسیله اطلاع رسانی وآگاهی دادن به مردم می باشد.

هیچ نظری موجود نیست: