۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

انتقادی هم به خودمان 4

چرا مذهب طبیعی وعقلی وعشق محور خود را رها کرد یم وگرفتار مذهب ماوراءطبیعی وغیرعقلی وترس محور اعراب شدیم؟!!!
سال 132 ه -ق با انقراض خلافت امویان ؛ عباسیان که یک حکومت عربی ایرانی بود ،جایگزین آنها گردیدند،  وبدین ترتیب نقش عنصر ایرانی در قدرت بیشتر گردید،واز سلطه عرب کاسته  شد ،بنحوی که در زمان مامون تقریبا سلطه  ایرانی گردید.
در طول مدت خلافت منصور ومامون ومتوکل ؛از هزینه بیت الحکمه ،کتب یونانی وایرانی ورومی وهندی به زبان عربی ترجمه یافت ،ودراین راستا ونظم وارامش موجود، ایرانیان توانستند ،بزرگتریتن اد یبان و فلاسفه ودانشمندان ریاضی ونجوم وشیمی وپزشگی وغیره را به جهانیان تقدیم نمایند ،که هنوز هم  نام تعدادی ازآنها بعنوان بزرگترین دانشمندان تاریخ مطرح هستند .
تا 616ه-ق که مغولها حملات خودرا به سرزمین ما آغاز کردند تا زمان صفویه واز صفویه هم تا امروز،(هر روز ازتعداد دانشمندان وفلاسه کمتر شدوتنها ادبیات عشق محورما توانست ادیبان بزرگی را نیز پرورش نماید )،سلطه گران نوعی اعتقاد دینی نزد ایرانیان یافتند ، که وجود آنرا برای سلطه خود لازم دانستند، وسعی بر تقویت آن نمودند ، وآنهم وجود اعتقا دبه اینکه زندگی حقیقی دنیای پس از مرگ است واین دنیا بازیچه ای است طفلانه که نباید به آن توجه نمود وباید از آن دوری کرد ،ودیگر اینکه خداوند در جای حق نشسته وحق مظلومین را خواهد ستاند.
وبدین ترتیب اصول اعتقادی مذکور که خواست زورگویان وسلطه گران نیز می باشد !،در کشور ما نهادینه شد ،وامروز نیز ابزاری است در دست ولایت ظالمانه فقها!!!!

هیچ نظری موجود نیست: