۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

انتقادی هم به خودمان !!!2



چه شد ،که مذهب انسان محور (انسان خدائی ) خودمان را رها کردیم ؛!!!!وگرفتار مذهب خدا محوری(انسان بنده وخدا ارباب)پیامبران ابراهیمی شدیم ؟


گفتند:مذهب شما هم متولی(موبدان) داشت، وهمچون متولیان ادیان ابراهیمی خودرا نماینده خدا می دانستند ومردم را بنده می خواستند،وبا اربابان وملاکان وزورگویان همراه بودند ؛ وحتی خود در مواقعی بنیانگذار سلسله پادشاهی بودند  ،!!پادشاهی که اراده اش قانون بود وبدون هیچ مشاوره ای با  مردم ،با کشورهای همسایه جنگ می کرد!ویا  صلح می کرد ؛یا می بخشید، ویا تصاحب می کرد ،واگر علم را دوست می داشت علما رشد می یافتند واگر مخالف علم ودانش بودند ،علم ودانش از کشور رخت بر می کند و.....


گفتیم در مذهب ما نگرش به هستی خیلی عمیق تر بود و بیشتر سخن گات ها در باره اندیشه توامان است ؛که از هنگام کودکی در اندیشه وگفتار وکردار آدمی پدیدار شده است و.....واز برخورد این دو اندیشه است که زندگی ونا زندگی ؛روشنائی ونا روشنائی وبطور کلی هر پدیده  با نبودن آن پدیده خود نمائی می کند(یسنا 30بندهای3و5)؛!!وما ایزدان داشتیم؛ ایزد گرمی ونور؛وایزد باران وآب ،وایزد روشنائی ونورو حیات.وایزد آموزگار وپیام آور.ونمایندگی موبدان نمی توانسته  همچون رهبانان وروحانیان وکشیشان در ادیان ابراهیمی عمل نماید .


وما باور داشتیم  خوبی وراستی ونیکوئی و.. پاینده و..ودروغ وزشتی وکثیفی  میرنده و،بنا براین ما همچون ادیان ابراهیمی جهنمی نداشته ایم،که وسیله تطمیع محرومین باشد توسط جباران ؛ و....


گفتند؛ آنچه که در تا ریخ خوانده ایم ،محرومیت ورنج مردم بوده است ،واینکه مردم به اراده پادشاهان زندگی می کردند وخود نمی توانسته اند اراده ا ی داشته باشندو....

هیچ نظری موجود نیست: