۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

جایگاه خامنه ای در قدرت سیاسی حاکم بر کشور کجاست؟

 قدرت سیاسی دارای شخصیت واراده وهویت مجزا از اشخاص واراده های تشکیل دهنده آن است ؛ بنابراین نمی توان اراده این شخصیت حقوقی را منتج یکی از اراده های افراد حاکم دانست ، اگرچه آن فرد در راس هرم قدرت قرار داشته باشد.پس هرگونه ئفعل وانفعالات را باید نتیجه تمامی اراده های حاکم بدانیم ، که مثال واضح آن وجود احمدی نژاد وبرادران لاریجانی وطائب واحمد خاتمی وجنتی ونقدی و...می باشند که همه با هم یکدست ویک صدا نیستند؛!

پس بهتر است ،جهت آگاهی بیشتر از نظام سیاسی حاکم بر کشورمان ،و فهم صحیح تراز قدرت سیاسی نا شی از ان،با توجه به حافظه تاریخی و واقعیات وعملکرد وقوانین مصوب جمهوری اسلامی ،بررسی عمیق وعلمی  نسبت به نظام سیاسی حاکم وپروسه شکل گیری قدرت در آن داشته باشیم .

با توجه به اختیارات تفویض شده در قانون اساسی و به تبع آن سایر قوانین مصوب ،نظام ولایت فقیه،بشرحی که درزیر خواهد آمد ، یک نظام تمامیت خواه (توتالیتر)می باشد،که از دین هم مجوز می گیرد!


بنا براین، نظام حاکم هم از قانون تائید می گیرد ،وهم از دین.

و همانطور که واقفیم  قوه قضائیه ونیروهای نظامی وانتظامی وامنیتی وحوزه های دینی و وسائل ارتبا ط جمعی و.. را در انقیادخود گرفته است.


در راس این سیستم بسته ، ولی فقیه (رهبر )قرار دارد؛واصالتش را ازاین مجمو عه می گیرد،پس سرنوشت ولی فقیه واین نظام کاملا بهم بسته شده ،ونفی هرکدام، نیست دیگری را بهمراه دارد.


پا یه های اصلی این نظام ، نیروی های امنیتی نظامی هستند ،که در راس آن ولی فقیه قرار دارد؛ واین نیرو ها هم اقتصا د جامعه را در اختیار دارند، و هم بطور کامل قوه قضایه را وهم وسائل ارتباط جمعی را، و هم مبلغان دینی و روحانیت سخنگو را که وظیفه آنها تخدیر مردم در جهت پذیرش این قدرت حاکم است؛وهم بستر هائی راکه نهاد های دینی معمولا برای حاکمان جبار در جامعه پهن نمو ده اند.


آرمانها وآرزوها این نظام که بظاهر همانا سیاهترین ومخوف ترین دورانهای تاریخ ایران وسایر کشورهای جهان می باشد؛ودر باطن چپاول سرمایه های ملی است؛ و دست آورد آن این شده که بعد از 33سال برای ملت مااین رنج ومحنتی است که ببار آورده، و رعب ووحشتی است که برای مردم منطقه وجهان .که با زتاب آن نزدجهانیان هم ،مجمو عه قطعنامه هائی است؛که علیه کشورمان به تصویب رسیده و شاهد هستیم.

با توجه به مراتب فوق واینکه این نظام هیچ گونه سازگاری وانطباقی با منافع ملی ندارد، ونیز چون بر خواسته از اراده های مردم نمی با شد پس تضاد منافع با مردم دارد ودر این جهت نیاز به سرکوب ونفی اراده مردم را لازم دارد.که علاوه بر استفاده از نیروهای نظامی وانتظامی وامنیتی برای سرکوب مردم ؛ راهی را یافته که تمام نظام های تو تالیتر بکار بسته اند،استفاده از مزدورانی باسم لباس شخصی ،که مزد آنها هم از جیب همین مردم پرداخت می شود.


اندکی تعمق بر تاریخچه این نظام متوجه می شویم که ترمیم آن نه در جهت مردم ویااصلاح طلبان؛ بلکه روحیه بیشتر نظامیگر ی در آن است.وبه عبارتی قدرت بیشتردر دست نظامیان قرار میگیرد. ؛چون این رژیم تنها یک راه دارد وآن هم سرکوب است ؛ بنا براین دل بستن به تغییر مدیریت سیاسی  این نظام تنها فریب دادن خود است وزمان خریدن برای دوام کل این نظام جهنمی .

نتیجه کوتاهی که می گیریم ؛این است که وضعیت تعادل در درون این سیستم ، بنحوی قرار می گیرد که که تمام نیروهای سابق خود را که زمانی درون آن بوده اند را بخود خائن می بیند ؛وامکان جذب آنها در درون سیستم وجو ندارد ؛چون تجربه ای در این باره ما نداریم ؛تنها مگر از آنها جهت ابزار حفظ خود استفاده نماید ،که موجب هتک حرمت آنها هم برای همیشه خواهد شد.

وبطور نمونه شخص احمدی نژاد است که زمانی خوب بود وبعد از دو سال منحرف ویا سرنوشت آقایان بازرگان وبنی صدر ویزدی وقطب زاده وموسوی وکروبی و....

بنا براین ، این رژیم تنها در مقابل اراده های مردم است که از هم پاشیده خواهد شد؛ وهیچ راهی جز این برای اصلاح وضع موجود،متصور نیست ، چون خامنه ای همان طائب ونقدی واحمد خاتمی واحمدی نژاد است.ونیز همان کاخ نشینان  ایرانی در تورنتو وکالیفرنیا ووین  ونکورو.... است، جدائی اینها از هم کاری ساده انگاری است ،همان تذکراتی بود که به توده ای ها در ابتدای انقلاب داده می شد و توجه نمی کردند،دل بستن به شعار های ضد غربی نه در جهت منافع مردم ،بلکه تضاد با انسان محوری آنهاست.

بامید پیروزی ملت ایران وبر قراری حاکمیت مردم وآزادی احزاب واستفاده برابر مردم از امکانات زندگی

هیچ نظری موجود نیست: