۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

خودکامگی سلاطین مانع از پیدایش هرنوع نظام فکری وسیاسی واقتصادی در تاریخ ما شده اند!


در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد ، آشوریان توانستند، با حمله به شهر شوش وتصرف آن ،  ثمدن عیلامیان را منقرض نمایند ؛ با برخورد بیرحمانه آشوریان با مردم شوش،  موجبی بر پیدایش امپراطوری مادها گر دید .( مادها که خود ترکیبی از اقوام آریایی مستقر در دامنه های سلسله کوههای زاگرس و.....بودند . پس از توافق با بابلیان ، توانستند آشوریان را مغلوب  و نینوا پایتخت خون ووحشت را نابود، وتمدن آشوریان را برای همیشه منقرض نمایند.)مادها با استفاده از تجارب ودست آ وردهای علمی وعملی سایر تمدنهای قبل وهمسایه توانستند تمدنی بزرگ در فلات ایران زمین  که شامل 27 ولایت بود بوجود آورند.وبمرور زمان قدرت مسلط خاور میانه وخاورنزدیک گردند.
با از بین رفتن ترس وواهمه از آشوریان حاکمین ماد بسرعت متمایل به رفاه ولذت جویی وشقاوت وبیرحمی که بیماریهای اصلی قدرتهای خودکامه است ، گردیدند.ودیری نپاید که توسط هخامنشیان که خود یکی از فرمانداریهای ماد بود منقرض گردیدند.
بسال (550ق-م)کوروش بزرگ بنیانگذارسلسله هخامنشیان با استفاده از نارضایتی مردم از حاکمین ماد توانست حکومت ماد را سرنکون وهکمتانه پایتخت مادها را در اختیار گرفته وبدین ترتیب قدرت به هخامنشیان واگذار گردید .
کوروش توانست بجز دو پایتخت قدیمی ایران یعنی شوش وهمدان،  پاسارگاد را نیز یکی از مراکز فرمانروایی خود قرار دهد . آغاز تو سعه قلمرو کوروش با حمله به بابل وبرای نجات قوم بنی اسراییل از اسارت بابلیان شروع گردید ." البته این حمله بنا به درخواست اسیران قوم بنی اسراییل وسایر مردم بابل صورت گرفت " پس از فتح بابل کوروش با کمال احترام قوم بنی اسراییل را آزاد قرار داد. وآن سخنان تاریخی که همگی در حمایت از حقوق انسانها بود اعلام نمود.
لازم به ذکر است که در کتاب مقدس عهد عتیق هم کوروش را تکر یم نموده وحتی در کتاب عزرا بابهای اول ودوم وکتاب اشعیای نبی فصل 45 و44 ومزمور 23آیه 1 کوروش را منجی مو عود نامیده اند.
ودر این مقطع هیچ دولت مقتدری که قادر به مقابله با دولت ایران باشد در سراسر گیتی وجود نداشت.با این همه افتخارات و..
واقعه بردیای دروغین که در زمان سلطنت کمبوجیه فرزند کوروش برزگ اتفاق افتاد، که داریوش بزرگ هم در کتیبه بییستون به آن اذعان نموده (خارج از عوامل پیدایش این کودتا و جهت گیری مردمی شخص بردیای دروغین واینکه موضوع تنها از جهت ضر به پذیر بودن حاکمیت  سلاطین مورد بر رسی است.)خود گواه بر عدم اصالت نظام سلاطین در بین مردم می باشد، ,واینکه مردم هیچ نمایندهای در در بار نداشتند،   حداقل در زمانی که  درباریان به کمک آنها نیاز داشتند، به کمک آنها بشتابند؛ قابل بررسی است،
ونیز چنانچه در مستندات تاریخی خو.انده ایم وموجود است ، سلاطین هخامنشی قلمروئی برای امپراطوری خود ایجاد کردند، که تا امروز یکی از کم نظیر ترین قلمرو بلحاظ وسعت وقدرت در تاریخ جهان می باشد ، واین سلاطین  بعد از فرازهای تاریخی وجغرافیایی وسیاسی و...که بدست آوردند،  بالاخره این قدرت بزرگ توسط 30 هزار سواره نظام مقدونی منقرض گردید.
در دوره پارتی ها هم (250ق-م) که با راهبری ارشک اول وجانشینانش توانستند حکومت سلوکیان را منقرض و بیگانگان را از کشور بیرون نمایند، این سلسله نیز توسط اردشیر و جانشینانش منقرض گردید .
سلسله ساسانیان در 224م ، وتوسط اردشیر بابکان آغاز وبسرعت توانستند یکی از دو قدرت بزرگ جهان گردند .واین سلسله هم بعد از تمامی فرازهای سیاسی ونظامی خود بلاخره توسط 30هزار عرب جنگجو بسال(636االی642)منقرض گردند.جنگ های مستمر سلاطین ساسانی ونیز نحوه به قدرت رسیدن خسروپرویز واتحاد ایشان با بیگانگان برای احراز فدرت و..بی نظمی وپاشیدگی اوضاع سیاسی ونظامی کشور همگی گواه ومبرهن از عدم حضور واراده مردم در اداره امور کشور و....را داشته!وهمگی ناشی لز همین خودکامگی های سلاطین بوده است!
با توجه به این نکته اساسی که تمامی پادشاهان سلسله های فوق تحت تعالیم مذهبی واخلاقی روحانیون وقت قرار داشته اند.وصرف اینکه سلطانی دیندار هم با شد، نتوانست مشکل این خودکامگی وبیرحمی ها را حل نمایند.
واین مو ضوع هم باید مورد توجه باشد که آنجه را که ما بنام تمدن باستان و آثار بجا مانده از درتاریخ کشورمان می بینیم همگی در رابطه با حفظ قدرت سلاطین بجز در موارد معدود بوده واگر مردم ملاک بو دند ما امروز شاهد افتخارات عظیم تر از هر نظر بودیم.
بهمین تر تیب سلسله طاهریان وآل بویه وصفا ریان وسامانیان وغزنویان وخوارزمشاهیان وسلجوقیان وصفویان وافشاریان وزندیه وقاجاریه و پهلوی و.همگی مبتلا به امراض خود کامگی شده وسرنگون گردیده ویاسنگون می گردند.
آیا اگر قدرت سیاسی و اداره امور کشورمان دراختیار نمایندگان مردم ویا توسط آنها کنترل می شد؛  ویا مجامع قانون گذاری ویا مشاوره توسط نمایندگان مردم وجود داشت، اینچنین شاهد آ ثار تخریبی این خود کامگیها می بودیم؟
که بزرگترین آثار تخریبی این خودکامگیها همین عدم انسجام نظام فکری وفلسفی واقتصادی بوده است ،که دامنگیر فرهنگ وتمدن تاریخ ما گردید،وتا امروز هم نتوانسته ایم این بلاها را از کشورمان بزدائیم.که خود این بلایا همگی دیکتاتوری نظام ولایت فقیه را نیز ایجاد نموده است ،  وبا توجه به مراتب بالابرای کشور ما تنها همین یک راه می باشد وآنهم حاکمیت مردم بر کشور، با نمایندگی  احزابشان می باشد.

هیچ نظری موجود نیست: